قصه ی تنهایی من را کودکی میداند که ماهی قرمزش را خاک میکند،قصه ای که حتی ویکتور هوگو با آن عظمتش توان نوشتنش را ندارد.آری درست حدس زدی،قصه ی دلتنگی های شبانه،قصه ی قدم زدن زیر قطرات شبنم،محبت و عشق.قصه ی گلهایی که پرپر میشوند و قصه ی منی که از بعد تو تک پر میشوم.قصه ی گذرگاهی به نام جدایی،که با سرعت نور از آن گذشتی و حتی پشت سرت را هم نگاه نکردی.قصه ی رابطه ای که برای تو،به قول خودت دوستی ساده و مانند قهوه ای تلخ بود برایت ولی برای من مانند عسل شیرین،"شیرین".یادش بخیر فرهاد قصه هایت بودم.ولی حال که دلت هوای خسروی رویاهایت را کرده است باشد برو. "من هنوز در حال کندن کوه هستم"
نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید بچه ها لطفا نظربزارید دلخوشی من به نظرات شما هست که رواین وبلاگ کارمیکنم ممنونم ازهمتون Archivesمرداد 1392تير 1392 AuthorsآرشLinks
lost memories
Specific![]() ![]() ![]() LinkDump
عاشقانه |