عاشقانه_دلشکسته

به وبلاگ من خوش اومدیدعزیزان نظریادتون نره ها

 

 

  سردم است سردتر از هنگامی که دستان سردت را نوازش میکردم حسی دارم حسی که به من میگوید میمیرم نه برای تو بلکه بخاطر تو یعنی دلیل مرگ من دستان توست.حاضر بودم بمیرم ولی یک عمر سرزنگ عاشقی اسم من را همراه با نام تو بیاورند.ولی چه ساده بودم من که دستانت را ندیدم هنگامی که دور گردن قلب من حلقه زده بودند.

 

  میدانی من رفتم.رفتم و همه ی رویاها و آزوهاییکه از جنس انتظار برای تو ساخته بودم را پاره کردی با تیزی جدایی و جه لحظه ی عاشقانه ای بود لحظه ای که داشتی امضا میکردی سند مرگم را.نمیخواستم در تشییع جنازه ی من باشی ولی میگویند مرده را باید تا هفت قدم همراهی کنی.یادش بخیر هر لحظه که از تو میپرسیدم چقدر مرا دوست داری جوابت فقط این بود"لا اله الا الله"...ولی هنگام تشییع جنازه ام شرمت می آمد این جمله ی مقدس را به زبان بیاوری.مگر نه؟آری مگر میشود قاتل برای مقتول طلب آمرزش کند.؟به قول خودت دیگر کسی نیست که چوب لای چرخ زندگیت بگذارد.

  میدانی من رفتم و تو راحت میتوانی پیکهای جشنت را باهر کس ویا ناکسی بالا ببری و لذت ببری از عالم مستیت که در آن حتی به اندازه ی نقطه ای یاد من نیست.اگر اندکی جراًت داشتی به آن میگفتی که سالهایی پیش،اسم تو عاشق بوده است ن تنها.در قلبت میگیری او را ومیگویی دوستت دارم.یاد روزهایی بخیر که سرت را مثل پرستویی عاشق روی زانوهایم میگذاشتی و میگفتی دوستت دارم."چه تکیه کلام زیبایی"

فقط آرزو میکنم هفت خط جامت را که بالا بردی،سیاه مست خاطراتم شوی.و به یاد تک تک روزهایی که دوستت دارم هایت را به من میگفتی ولی عیش و نوشت با دیگری بود.و به امید روزی مینشینم که بجای اینکه از مستیت لذت ببری زجر بکشی هنگامی که دفتر خاطراتت را مرور میکنی.و با خودت اندکی فکر نکنی که اینها نفرین من هستند.میخواهم حسی که من داشتم را هم تجربه کنی،حسی که برای حس نکردن درد انتظارت  هفت خط که هیچ،به ساقی میگفتم جام را پر کند،جامی بزرگ

از شراب خاطراتت ولی دیگر می و میکده هم مرا آرام نمیکند...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:,ساعت22:11توسط آرش | |