عادت ميکنم به نبودنت اما فراموش نه....!! عادت ميکنم به داشتن چيزي و سپس نداشتنش... به بودن چيزي و سپس نبودنش... تنها عادت ميکنم... اما فراموش نه!! شبها زير دوش آب سرد رها ميکنم بغض زخم هايم را درحالي که همه ميگويند... خوش به حالش!!! چه زود فراموش ميکند...
ـم نبـــاش ،
نگــــران شـــب هايــم نبـــاش ، تنــــها نيــــستــم !!!! بالشــــم . . . . هــق هــق گـــريه هايـــم . . . قـــرص ســـر درهايـــم، دفتـــر نــوشتــه هايــــم ، ســـردي دســـتانم ، يـــخ زدگـــي قــــلبم هـــمه هســـتن..... تنــــها نيـــستـــم
ميام تا قلبمو با تمام وجودم تقديمت کنم.دختر لبخندي زد و گفت ممنونم تا اينکه يک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نياز فوري به قلب داشت.. از پسر خبري نبود..دختر با خودش ميگفت :ميدوني که من هيچوقت نميذاشتم تو قلبتو به من بدي و به خاطر من خودتو فدا کني..ولي اين بود اون حرفات.. حتي براي ديدنم هم نيومدي…شايد من ديگه هيچوقت زنده نباشم.. آرام گريست و ديگر چيزي نفهميد… چشمانش را باز کرد..دکتر بالاي سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقي افتاده؟دکتر گفت نگران نباشيد پيوند قلبتون با موفقيت انجام شده.شما بايد استراحت کنيد..درضمن اين نامه براي شماست..! دختر نامه رو برداشت.اثري از اسم روي پاکت ديده نميشد. بازش کرد و درون آن چنين نوشته شده بود: سلام عزيزم.الان که اين نامه رو ميخوني من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون ميدونستم اگه بيام هرگز نميذاري که قلبمو بهت بدم..پس نيومدم تا بتونم اين کارو انجام بدم..اميدوارم عملت موفقيت آميز باشه.(عاشقتم تا بينهايت) دختر نميتوانست باور کند..اون اين کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود. آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره هاي اشک روي صورتش جاري شد.. و به خودش گفت چرا هيچوقت حرفاشو باور نکردم…
چشم هايم . . . گاهي که دلم به اندازهء تمام غروبها ميگيرد چشمهايم را فراموش ميکنم اما دريغ که گريهء دستانم نيز مرا به تو نمي رساند من از تراکم سياه ابرها ميترسم و هيچ کس مهربانتر از گنجشکهاي کوچک کوچه هاي کودکي ام نيست و کسي دلهره هاي بزرگ قلب کوچکم را نميشناسد و يا کابوسهاي شبانه ام را نميداند با اين همه ، نازنين ، اين تمام واقعه نيست از دل هر کوه کوره راهي ميگذرد و هر اقيانوس به ساحلي ميرسد و شبي نيست که طلوع سپيده اي در پايانش نباشد از چهل فصل دست کم يکي که بهار است
خيلي دلم تنگ شده برات عزيزم واسه صدات واسه نفسات واسه دستات واسه نگاهت واسه همه چي دلم تنگ شده ... ميخوام کنارت باشم اونجا بدون من چي کار ميکني ؟ من اينجا بدون تو چي کار ميکنم؟؟
عشق نمي پرسه تو کي هستي؟ فقط ميگه: تو ماله مني عشق نمي پرسه اهل کجايي؟ فقط ميگه: توي قلب من زندگي مي کنی عشق نمي پرسه چه کار مي کني؟ فقط ميگه: باعث مي شي قلب من به ضربان بيفته عشق نمي پرسه چرا دور هستي؟ فقط ميگه: هميشه با مني عشق نمي پرسه دوستم داري؟ فقط ميگه: دوستت دارم
امروز دلم دوباره شکست….
گاهی دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد ؛ که بیاد تو تنهاییم
سر خاک من...!! اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!! حیف که اون موقع خودم نیستم...!! |
About
به وبلاگ من خوش آمدید بچه ها لطفا نظربزارید دلخوشی من به نظرات شما هست که رواین وبلاگ کارمیکنم ممنونم ازهمتون Archivesمرداد 1392تير 1392 AuthorsآرشLinks
lost memories
Specific![]() ![]() ![]() LinkDump
عاشقانه |