عاشقانه_دلشکسته

به وبلاگ من خوش اومدیدعزیزان نظریادتون نره ها

عادت ميکنم به نبودنت اما فراموش نه....!!

عادت ميکنم به داشتن چيزي و سپس نداشتنش...

به بودن چيزي و سپس نبودنش...

تنها عادت ميکنم...

اما فراموش نه!!

شبها زير دوش آب سرد رها ميکنم بغض زخم هايم را

درحالي که همه ميگويند...

خوش به حالش!!!

چه زود فراموش ميکند...

 

+نوشته شده در شنبه 19 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:27توسط آرش | |

ـم نبـــاش ،

سلام.به وبلاگ خودتون خوش اومدید دوستان گلم.مطالب وبلاگ اکثرا نوشته های خودم هستش خوشحال

نگــــران شـــب هايــم نبـــاش ،

تنــــها نيــــستــم !!!!

بالشــــم . . . . هــق هــق گـــريه هايـــم . . .

قـــرص ســـر درهايـــم، دفتـــر نــوشتــه هايــــم ،

ســـردي دســـتانم ، يـــخ زدگـــي قــــلبم

هـــمه هســـتن.....

تنــــها نيـــستـــم

 

+نوشته شده در شنبه 19 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:25توسط آرش | |


پسر به دختر گفت اگه يه روزي به قلب احتياج داشته باشي اولين نفري هستم که

ميام تا قلبمو با تمام وجودم تقديمت کنم.دختر لبخندي زد و گفت

ممنونم

تا اينکه يک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نياز فوري به قلب داشت..

از پسر خبري نبود..دختر با خودش ميگفت :ميدوني که من هيچوقت

نميذاشتم تو قلبتو به من بدي و به خاطر من خودتو فدا کني..ولي اين بود اون حرفات..

حتي براي ديدنم هم نيومدي…شايد من ديگه هيچوقت زنده

نباشم.. آرام گريست و ديگر چيزي نفهميد…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالاي سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقي افتاده؟دکتر

گفت نگران نباشيد پيوند قلبتون با موفقيت انجام شده.شما بايد

استراحت کنيد..درضمن اين نامه براي شماست..!

دختر نامه رو برداشت.اثري از اسم روي پاکت ديده نميشد. بازش کرد و درون

آن چنين نوشته شده بود:

سلام عزيزم.الان که اين نامه رو ميخوني من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت

نباش که بهت سر نزدم چون ميدونستم اگه بيام هرگز نميذاري که

قلبمو بهت بدم..پس نيومدم تا بتونم اين کارو انجام بدم..اميدوارم

عملت موفقيت آميز باشه.(عاشقتم تا بينهايت)

دختر نميتوانست باور کند..اون اين کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود.

آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره هاي اشک روي صورتش جاري شد..

و به خودش گفت چرا هيچوقت حرفاشو باور نکردم…

 

متن های بسیار عاشقانه و عکس

+نوشته شده در شنبه 19 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:21توسط آرش | |

چشم هايم . . .

گاهي که دلم به اندازهء تمام غروبها ميگيرد

چشمهايم را فراموش ميکنم

اما دريغ که گريهء دستانم نيز مرا به تو نمي رساند

من از تراکم سياه ابرها ميترسم و هيچ کس

مهربانتر از گنجشکهاي کوچک کوچه هاي کودکي ام نيست

و کسي دلهره هاي بزرگ قلب کوچکم را نميشناسد

و يا کابوسهاي شبانه ام را نميداند

با اين همه ، نازنين ، اين تمام واقعه نيست 

از دل هر کوه کوره راهي ميگذرد

و هر اقيانوس به ساحلي ميرسد

و شبي نيست که طلوع سپيده اي در پايانش نباشد

از چهل فصل دست کم يکي که بهار است

 

+نوشته شده در شنبه 19 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:19توسط آرش | |

خيلي دلم تنگ شده برات عزيزم

واسه صدات

واسه نفسات

واسه دستات

واسه نگاهت

واسه همه چي دلم تنگ شده ...

ميخوام کنارت باشم

اونجا بدون من چي کار ميکني ؟

من اينجا بدون تو چي کار ميکنم؟؟

 

+نوشته شده در شنبه 19 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:17توسط آرش | |

عشق نمي پرسه تو کي هستي؟

فقط ميگه: تو ماله مني

 عشق نمي پرسه اهل کجايي؟

 فقط ميگه: توي قلب من زندگي مي کنی

عشق نمي پرسه چه کار مي کني؟

فقط ميگه: باعث مي شي قلب من به ضربان بيفته

 عشق نمي پرسه چرا دور هستي؟

 فقط ميگه: هميشه با مني

 عشق نمي پرسه دوستم داري؟

 فقط ميگه: دوستت دارم


+نوشته شده در چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,ساعت21:27توسط آرش | |

حرف بی بهانه 38

امروز دلم دوباره شکست….
از همان جای قبلی…!
کاش می‌شد آخر اسمت نقطه گذاشت تا دیگر 
شروع نشوی….
کاش می‌شد فریاد بزنم… پایان!
دلم خیلی گرفته!….
اینجا نمی‌توان به کسی نزدیک شد! آدمها از دور دوست داشتنی ترند!


+نوشته شده در چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,ساعت21:26توسط آرش | |

عاشقانه 349

 

گاهی دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد ؛ که بیاد تو تنهاییم
و من اجازه ندم !
و اون بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و آروم بغلم کنه و بگه : مگه من مردم که تنها بمونی ..!!


+نوشته شده در چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,ساعت21:24توسط آرش | |

سکوت نهایی

 

سر خاک من...!!

 

اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!


اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!


اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!


اونی که سلام نمیکرد میاد برای خدافظی...!!


عجب روزیه اون روز...!!

 

حیف که اون موقع خودم نیستم...!!

+نوشته شده در چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,ساعت21:23توسط آرش | |

پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت

                                      بيچاره از اين عشق سوختن آموخت

فرق منو پروانه در اينست

                               پروانه پرش سوخت ولي من جگرم سوخت

      

+نوشته شده در چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,ساعت21:22توسط آرش | |

صفحه قبل 1 ... 38 39 40 41 42 ... 84 صفحه بعد